از خاطرم بیرون نمی رود خیال وصالت
گرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت
اگه دلتون می خواد یه نظر هم بدین!
امشب شب آخریه که میام اینجا !
خیلی دلم واستون تنگ میشه دوستون دارم ولی خیلی دوستون دارم
ولی خیلی تنها نیستین گل یخ قبول کرده بعضی وقتا بیاد بنویسه
دوستون دارم خداحافظ
بهرام
اگه دلتون می خواد یه نظر هم بدین!
گل یخ هستم آری آنچنان سردم که می خواهی
بیا غرق شقایق کن مرا هر دم که می خواهی
هلا ! ای دختر شیرین فصل شور ترکستان
ببین قلب مرا آن گونه گل کردم که می خواهی
تمام من ! فقط یک دست خالی انتظارت چیست؟
به غیر از عاشقی چیزی نیاوردم که می خواهی
و من ابری ترین فانوس شهرم مه همسایه !
چراغ خانه را روشن بکن هر دم که می خواهی
سلام ای انبساط سفره آیینه و قرآن !
قبولم کن بگو آیا همان مردم که می خواهی
مهیا کن بساط شمع و گل آدینه زاد من
که امشب گرد تو آن قدر می گردم که می خواهی
تقدیم به گل یخ
باری دانلود اینجا کلیک کنید!
برای دانلود اینجا کلیک کنید!
گفتی برو . گفتم به چشم
این بود کلام آخرین
گفتی خداحافظ تو
گفتم همین . گفتی همین
---
گریه نکردم پیش تو
با این که پرپر میزدم
با خون دل از پیش تو
رفتم و باز نیومدم
---
بازی عشق تورو جانانه باختم
مثه بازنده ی خوب
مردانه باختم
همه ی ثروت من تحفه ی درویش
نفسم بود که به تو مردانه باختم
---
لبخند آخرین من
دروغ معصومانه بود
برای پنهان کردن
داغ دل ویرانه بود
من مات مات از بازیه
شطرنج عشق می امدم
شاه مهره ی دل رفته بود
من لاف بردن می زدم
من لاف بردن می زدم
---
قلعه ی دل
اسب غرور
لشکر تار و مار عشق
دادم به ناز رخ تو
این همه یادگار عشق
گفتم ببر هر چی که هست
رقیب سخت چیره دست
گفتی تو مغروری هنوز
با فتح این همه شکست
---
بازی عشق تورو جانانه باختم
مثه بازنده ی خوب
مردانه باختم
همه ی ثروت من تحفه ی درویش
نفسم بود که به تو مردانه باختم
با سلام
نمیدونم چرا من هر کاری میکنم همه بهم گیر میدم از گیرای سه پیچ چپ برم میگن چرا چپ میری راست میرم میگن چرا راست میری آخه مگه من آدم نیستم بابا منم مثل بچه های دیگه منم دل دارم منم حق دارم خودم تصمیم بگیرم چه کار کنم چه کار نکنم تو همه کاری که نباید برای من تصمیم گیری کنید مثلا همین دیروز که داشتم برگ تعیین رشته دبیرستان رو به مامانم میدادم دو ساعت داشتم توضیح میدادم چرا رشته تجربی انتخاب کردم همه میگن باید بری ریاضی همه حتی مشاور مدرسه آخه به اون چه ربطی داره ؟ آخر هم مامانم انتخاب کرد ریاضی!!!!
من که دیگه سر در نمیرم وقتی از انتگرال یا جبر و حساب بدم میاد ولی اونا رو خوب بلدم دلیل بر این نیست که برم ریاضی من تجربی رو دوست دارم دلم میخواد و میرم . اینا رو گفتم که بدونین چرا من میخوام وبلاگ رو واگذار کنم!
دیگه اصلا اعصاب درست و حسابی ندارم مگه چی میشه آدم خودش رو میکشه ؟ همین چیزا رو به سرش میارن دیگه .
تازه این فقط یه مشکل کوچیک منه یه مشکل دیگه اینه که من پسر بزرگ خانواده هستم حتی یه نفر هم نیست که هم زبون من باشه هر دردی دارم باید بریزم تو خودم یه دفعه اینا همه به اینجام میرسن و میمیرم !
یه گیر تازه : دیشب کتاب خریدم رفتم واسه مامنم تعریف کردم شاید خوشحال بشه عوض اینکه تشویق کنه اول پرسید کتاب علمی ؟ میگم مادرمن آخه الان تابستونه میخوام کتاب غیر درسی بخونم ! مگه گوش میدادن ؟ معلوم بود که گوشش بدهکار این حرفا نبود منم زدم به سیم آخر از خونه زدم بیرون دلم میخواست سرم رو بذارم رو پای یه نفر و زار زار گریه کنم ولی حیف که اون موقع اصلا کسی رو مناسب با حالم نمیدیدم تا ۵ ساعت همینجور فکر میکردم آخر مجبور شدم برگردم همون خونه چون جای دیگه نداشتم !
هنوز هم میگین چرا میخوام وبلاگ رو به یه نفر دیگه بدم ؟ آخه مگه آدم میتونه با اعصاب داغون چیز بنویسه؟
تازه این مشکل اصلی نیست ! تازگی ها بابام گیر میده اینترنت چه کار میکنی ؟ میگم بابا منم واسه خودم کاریی میکنم دیگه میگه نه الا و بلا باید جمع کنی بری درس بخونی !
یه مشکل دیگه هم هست ! که اونو دیگه باید از گل یخ بپرسید
حالا خود دانید اگه باز هم میخواین من بنویسم، چشم!! بگید مینویسم!
بگذریم بعضی وقتا خیلی به بعضی ها حسدیم میشه مثلا همین صنم خانوم آخه چه راحت مینویسه از نوشته اش معلومه که خیلی آدم به شعوری هست ولی من چی ؟ یه آدم بیکار و فکر کنم عوضی تازگی ها بهم تو خونه میگن مغرور نمیدونم این سیغه از کجا پیداش شده ؟همه میگن از نوشته های هر کسی میشه روحیات اونو درک کرد شما که نوشته های منو میخونین بگین من مغرورم ؟
حالا بنویسم یا ننویسم؟؟؟(نظرات)
اگه دلتون می خواد یه نظر کوچولو بدین!