چه قدر دلم گرفته!!!!!!

‏با سلام

‏نمیدونم چرا من هر کاری می‌کنم همه بهم گیر میدم از گیرای سه پیچ چپ برم میگن چرا چپ میری راست میرم میگن چرا راست میری آخه مگه من آدم نیستم بابا منم مثل  بچه های دیگه منم دل دارم منم حق دارم خودم تصمیم بگیرم چه کار کنم چه کار نکنم تو همه کاری که نباید برای من تصمیم گیری کنید مثلا همین دیروز که داشتم برگ تعیین رشته دبیرستان رو به مامانم میدادم دو ساعت داشتم توضیح میدادم چرا رشته تجربی‌ انتخاب کردم همه میگن باید بری ریاضی‌ همه حتی‌ مشاور مدرسه آخه به اون چه ربطی‌ داره ؟ آخر هم مامانم انتخاب کرد ریاضی!!!!

‏من که دیگه سر در نمیرم وقتی‌ از انتگرال یا جبر و حساب بدم میاد ولی‌ اونا رو خوب بلدم دلیل بر این نیست که برم ریاضی‌ من تجربی‌ رو دوست دارم دلم می‌خواد و میرم . اینا رو گفتم که بدونین چرا من می‌خوام وبلاگ رو واگذار کنم!

‏دیگه اصلا اعصاب درست و حسابی‌ ندارم مگه چی‌ می‌شه آدم خودش رو میکشه ؟ همین چیزا رو به سرش میارن دیگه  .

‏ تازه این فقط یه مشکل کوچیک منه یه مشکل دیگه اینه که من پسر بزرگ خانواده هستم حتی‌ یه نفر هم نیست که هم زبون من باشه هر دردی دارم باید بریزم تو خودم یه دفعه اینا همه به اینجام میرسن و می‌میرم !

‏یه گیر تازه :  دیشب کتاب خریدم رفتم واسه مامنم تعریف کردم شاید خوشحال بشه عوض اینکه تشویق کنه ‏اول پرسید کتاب  علمی ؟ میگم مادرمن آخه الان تابستونه می‌خوام کتاب غیر درسی‌ بخونم ! مگه گوش میدادن  ؟ ‏معلوم بود که گوشش بدهکار این حرفا نبود منم زدم به سیم آخر از خونه زدم بیرون دلم می‌خواست سرم رو بذارم رو ‏پای یه نفر و زار زار گریه کنم ولی‌ حیف که اون موقع اصلا کسی‌ رو مناسب با حالم نمیدیدم تا  ۵ ساعت همینجور فکر ‏می‌کردم آخر مجبور شدم برگردم همون خونه چون جای دیگه نداشتم !

‏هنوز هم میگین چرا می‌خوام وبلاگ رو به یه نفر دیگه بدم  ؟ آخه مگه آدم میتونه با اعصاب داغون چیز بنویسه؟

‏تازه این مشکل اصلی‌ نیست ! تازگی‌ ها بابام گیر میده اینترنت چه کار میکنی‌ ؟ میگم بابا منم واسه خودم کاریی‌ می‌کنم دیگه  میگه نه الا و بلا باید جمع کنی‌ بری درس بخونی‌ !


‏ یه مشکل دیگه هم هست ! که اونو دیگه باید
از گل یخ بپرسید

 

حالا خود دانید اگه باز هم میخواین من بنویسم، چشم!! بگید مینویسم!

‏بگذریم بعضی‌ وقتا خیلی‌ به بعضی‌ ها حسدیم می‌شه مثلا همین صنم خانوم آخه چه راحت مینویسه از نوشته اش معلومه که خیلی‌ آدم به شعوری هست ولی‌ من چی‌ ؟ یه آدم بیکار و فکر کنم عوضی‌ تازگی‌ ها بهم تو خونه میگن مغرور نمیدونم این سیغه‌ از کجا پیداش شده ؟همه میگن از نوشته های هر کسی‌ می‌شه روحیات اونو درک کرد شما که نوشته های منو میخونین بگین من مغرورم ؟


                                               حالا بنویسم یا ننویسم؟؟؟(نظرات)

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد