باغ من آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش. باغ بی برگی, روز و شب تنهاست, با سکوت پاک غمناکش. ساز او باران, سرودش باد. جامه اش شولای عریانی ست. ور جز اینش جامه ای باید, بافته بس شعلة زر تار پودش باد. گو بروید, یا نروید, هر چه در هر جا که خواهد, یا نمی خواهد. باغبان و رهگذاری نیست. باغ نومیدان, چشم در راه بهاری نیست. گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد, ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛ باغ بی برگی که می گوید که زیبا نییست؟ داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید. باغ بی برگی خنده اش خونیست اشک آمیز. جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن پادشاه فصل ها, پائیز .
این هم یک شعر از مهدی اخوان امیدوارم خوشتون بیاد.

نظرات 1 + ارسال نظر
امید انلاین یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:49 ب.ظ http://omid-online.blogsky.com

سلام .... خسته نباشی ... من عاشق اخوانم ..
موفق و پیروز باشی
راستی خوشحال می شم به من یه سر بزنی ..
فدات امید آنلاین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد