بادمه(سهراب)

می رویید. در جنگل ، خاموشی رویا بود.
شبنم بر جا بود.
درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشاتر، و خدا در هر ... آیا بود؟
خورشیدی در هر مشت: بام نگه بالا بود.
می بویید. گل وا بود؟ بوییدن بی ما بود: زیبا بود.
تنهایی ، تنها بود.
نا پیدا، پیدا بود.
"او" آنجا، آنجا بود.


به امید دیدار
بهرام

نظرات 2 + ارسال نظر
شاهرخ دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:20 ب.ظ http://sargarmi.blogsky.com

سلام خیلی خوش آمدی امیدوارم در هدفی که در نظر گرفتی موفق باشی . پشیمان نمیشی اگر پیشم بیایی .ایام به کام

ایرج دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:06 ب.ظ http://www.iraj.blogsky.com

سلام مهربان با دستانی مالا مال از شقایقهای تبدار عشق امدم تا دل را در ابکینه دوستی ها جلا بدم و تو مهربانیت را با من تقسیم کنی انگونه که مسیح در شام اخر با حواریون پیمان مودت بست و یکی تنها یهودا شد اگر خواستی بر نوشته هایت نقد بنویسم خبرم کن تا به هم لینک بدیم سلام مرا از کردستان سر فراز بپذیر مهربان ایرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد